بهار بهارصدا همون صدا بود صداي شاخه ها و ريشه ها بود بهار بهارچه اسم آشنايي صدات مياد ... اما خودت كجايي
وابكنيم پنجره ها رو يا نه تازه كنيم خاطره ها رو يا نه بهار اومد لباس نو تنم كرد تازه تر از فصل شكفتنم كرد
بهار اومد با يه بغل جوونه عيد آورد از تو كوچه تو خونه حياط ما يه غربيل باغچه ما يه گلدونخونه ما هميشه منتظر يه مهمون
بهار اومد لباس نو تنم كردتازه تر از فصل شكفتنم كرد بهار بهار يه مهمون قديمييه آشناي ساده و صميمييه آشنا كه مثل قصه ها بود
خواب و خيال همه بچه ها بودآخ ... كه چه زود قلك عيديامونوقتي شكست باهاش شكست دلامون
بهار اومد برفارو نقطه چين كرد خنده به دلمردگي زمين كرد چقد دلم فصل بهار و دوست داشتواشدن پنجره ها رو دوست داشت
بهار اومد پنجره ها رو وا كردمن و با حسي ديگه آشنا كرد يه حرف يه حرف ‚ حرفاي من كتاب شد حيف كه همش سوال بي جواب شد
دروغ نگم ‚ هنوز دلم جوون بودكه صبح تا شب دنبال آب و نون بود
- Category
- POP
- Tags
- بهار بهارصدا همون صدا, ناصر عبدالهی, بهار